تقریبا سال تمام شد و مجموعه سال از عارف به پایان رسید! پیش از بخش زمستان بخشهای بهار، تابستان و پاییز در روز های پایانی فصلشان منتشر شده بود. برانوش، آهنگساز این مجموعه بوده و خود عارف تنظیم این مجموعه را انجام داده. صداهای گیتار آکوستیک و الکتریکی در آهنگها می شنوید که نوازنده این ساز ها ارسلان ارجمندی است. میثم احمدی مانند بخش های طراح این بخش از مجموعه سال بوده است. مجموعه زمستان در استدیو فرشاد ضبط شده است.
ناهید:
یار:
حد:
مستی در شهر:
متن و تفسیر
- برای دیدن متن یا تفسیر روی نام آهنگ کلیک کنید.
- برای نوشتن دیدگاه یا تفسیر خود در مورد هر بخش روی آیکون رو به روی آن بخش کلیک کنید.
ناهید
همیشه چُقلی ام رو کردی پیش خانم آتیش(خورشید)، خب ما چند تا رفیق همیشه تابع قانون هاشیم
بالاخره ناهیدکم(سیاره زهره) کار همه که نیست رقصیدن توی بغل خانم آتیش، تو معرکه ای
آخرین سنگ من، فاصله ام با تو یک زمین، تازه اگر از ماه و چاپلوسی هاش بگذریم
زمین به من گفت من به تو میگم که بشنوی
که این عمارت سیاه و چرخ و فلک بازی همه چی نیست، زیر دود انفجار خفه میشیم
اگه یه روزی خانم خاموش کرد آتیش رو قرار ما باشه خیابون شمسی جنب شیری
خلاف زمین تجربه نکردم مهتاب رو، خلاف خودم قلبم آتیشه شبیه عطارد
که همین الان شعله ور شده ولیکن نه با تو، فقط به وقت زمستون من ترک کن مدار رو
بیا به سمت من، تو از مسیرت آروم بیا، سر کج کن که از گرت نسوزن زمینی ها
اعتباری به زمان نیست عروسم سریع بیا، من موافقم که جای من بشینی من قمر
فقط بشر قشنگ نیست، فکر تکامل عقربم با زهر آدم
میدونم سخته جانم، اما ناهید، تصور کن اگه جواب داد، وجود من شبیه زمین نمیشه چراگاه
تو من یه مَرده، که سفینه اش چند وقت پیش روی زمین رو کرده رفته
خاک سرخم رو میکوبه، با اخمو داد میگه، شاید دلیل تنهاییم اینه که من خدام
یار
چشمهای تو چشمهای گربه شاد، صدای تو صدای گنجشکها
تنت مثال جغرافیای قفقاز، اما نگاه تو سپاه گرجستان
لابد میخوای بگی خسته ای چقدر بچه شاعر، نه فقط پلکهام سنگینی میکنه از چشمهامه
وگرنه زیر استخون ترقُوه ام، کنار قلب میاد صدای رعد و برق
آوازم رو زمانی سر میدم که سازت رو بیاری بگی شرطی چند، بخون دیگه بدون ترسیدن
شاید وسط های ولیعصر یه جنب و جوش خوب مردم رو وا داره به رقصیدن، خندیدن
خدا داد بزنه رقصتون به راه، برسه دستتون به ماه
و من وصله گونه هات، راستی جلوی پارک ساعی یک رستوران لوکس میشناسم
اگه موافق باشی، بشینی رو به روی من، پشت میز بگم چه شهر زشتی ولی خب به جاش تو خوشگلی
حقیقت اینه که بعد از این غذا، یه گوله برف درست کنم، بهت بگم که زندگیم همین قدریه!
ساده است یه جای عالم رفتی که راحت کشتی ما هم غرق میشه
میتوان فریاد زد، با صدایی سخت بیگانه: دوست میدارم
میتوان در بازوان چیره ی یک مرد، ماده ای زیبا و سالم بود
میتوان زیبایی یک لحظه را با شمع، مثل یک عکس سیاه مضحک فوری، در ته صندوق مخفی کرد
بی سبب فریاد کرد و گفت: آه من بسیار خوشبختم
مستی در شهر
یه لیوان از جنس سنگ چه خوبه اوقات پاتیلی نشه راحتی شکوندش
یه بطری مایعات، البته با الکل! وسط زمستون یخ زده، آدمکش
اون قدر فضای خالی حس میشه توی کاپشنم، فکر کنم تو جیبام این دو قلم ساده جا بشن
هوا خفه است، شبیه آلودگی تهران دهه نود، من دم دکه ام، یه سیگار کشیدنش یه جایزه
وقتی الکل وارد رگم میشه به جای سحر
بی حسی یه حس بود، یه حسی که شنیده میشه همیشه توی زمستون
با دل خون، پا تلفن یه فرشته گفت: الو سلام، بابا لباسم مناسب نبوده پلیس کرده منو سوار
شبیه عروسکاست رد میشم، یه وانمود مسخره، من هیچی ندیدم
ولی من با یه تلوی ریز تو پیاده رو موافقم شدیدا
یکی به داد من نرسه، خارج شهرم یا منطقه سه
یکی به داد من نرسه، خارج شهرم یا منطقه سه
هنوزم فکر میکنم آیا این همه سیگار رو من کشیدم؟!
هنوزم فکر میکنم تو این حالت دید تو به رنگ چیم؟!
این از حالت تلخ دردناکمه، مستی که دستاش بنده غمگین از آینده
هی، شادم خوشحال توی جادم، بازم میده قانون نجاتم
چون میدونم تا چند بار، جزا میدن با شلاق
یکی به داد من نرسه، خارج شهرم یا منطقه سه
یکی به داد من نرسه، خارج شهرم یا منطقه سه
دیدگاهی بنویسید
برای مشاهده دیدگاه های کاربران یا نوشتن دیدگاه کُلی راجع به این نوشته روی آیکون رو به رو کلیک کنید.