مجموعه کوتاه انفراد که حاصل همکاری فرشاد و بامداد است در تاریخ دهم اسفندماه ۱۳۹۳ به صورت عمومی منتشر شد. فرشاد تنظیم کننده و سواد طراح جلد این مجموعه است.
برای دریافت جداگانه آهنگ ها روی نام آهنگ مورد نظر کلیک کنید.
متن و تفسیر
برای دیدن متن یا تفسیر روی نام آهنگ مورد نظر کلیک کنید.
برای نوشتن دیدگاه یا تفسیر خود در مورد هر بخش روی آیکون رو به روی آن بخش کلیک کنید.
هنوز هست
بخش یک - فرشاد
پرواز جرمه، ولی هنوزم میزنه کبوتر پر
شاعر بد زیاده، ولی شعر خوب هنوزم هست، که حفظشون میکنه هر روز بچه ات
در حال رفتنیم په کو مقصد؟ جادههای قشنگ هنوزم هست
بعضیامون نمیریم از رو وحشت، ولی آدم نترس هنوزم هست
ما دیگه حس بازی کردن نداریم، ولی واسه بچهها عروسک هست
عاشق برگای بهار نشو، یادت باشه یه روزی خزونم هست
هنوز صلح هست، هنوز هست شاخه گله بچه به سرباز، هنوز هست یه میکروفون واسه حرفام
واسه سلول آمادهای، هنوزم هست آزادهای
ماتم گرفته خونهی من، هنوز لبخندی هست گوشهی لب
هنوز مست هست تو هر کوچهی شهر، هنوز ستارهای هست تو دل شب
توی این روزای پر استرس، هنو یه صدایی میگه به دلت برس
وضعیت داره میشه هر رو بدتر، تو حنجرم فریاد هنوزم هست
هنوز هست غم توی دل یه لوطی، هنوز غلت میخوریم مثه یه قوطی، هنوز هست عشقای نافرجام، هنوزم کنار میایم با رنجا
بخش دو - بامداد
هنوز هنوز هنوز، هر روز، اینو از من بدون، که هنوز که راه میرم تو محلهی کودکیم، اون کوچولو از کارش شرمنده بود
هنوز تحقیر میشه واسه چیزی که نیست، هنوز میخوره پسی از همه چیزایی که هست
از پس خودش هنوز بر نمیاد، ولی ته دلش میدونه که یه کارهای هست، هنوز بچه است، هنوز سرمست
از چراغ جادو، غول محترم آبی، به آرزوم تو کاخ شاهانه نرسیدم، ولی جای خواب واسه یکی تو خونم هست
که بتونم بش بگم راحت بخوابی، صبح که بلند میشی، با هم میزنیم چایی
از این دنیای رنگی، یه نقاشی میکشیم، بین تابلوهای تنها هنرم هست
میفهمیم که باید بود، بود، واسه زنده موندن باید ربود، جبر جغرافیایی یه حرف بد بود، ولی حرف بد هنوزم هست
چشماش تنگ تره یا لهجهش خندهس، چه جمعیه که جدا میشه از فرد
با نگاه آدما تو مترو بهش، فهمیدم که هیتلر هنوزم هست
هنوز درد داره، ترس داره، ترک تحصیل، میکنیم از این سیستم جبر
شیشهای هست واسه فردای سنگ، دانشآموز کتکخور هنوزم هست
میچرخم، میگردم، دنبال قهرمان، یه تهمتن، واسه سهراب های آینده، یادت باشه نوش دارو هنوزم هست
دیدنه سیاهی سهله واسم، این قدرت تحمیلی سهمه منه ولی
خوشحال از اینکه تو این زمین گرد، یه ذره آرامش هنوزم هست
روز خوب من
بخش یک - بامداد
قدم زد اون قدم قدم شد دوییدن، قدم زد رو زمین وظیفهش شد بریدن
غم گرفت کل شهر رو وقت رژهی نظامی، قیمت قبر و غلغله تو قرن دیدن
هیچکی ندید گذشتن رد شد یا بخشید، قصاص بره قابلمه تو ظرفای نذری
استخونش رو پاک کرد به من میخندید، با دست اشاره کرد خفّه هیچی نفهمید
روز خوب من دور شد تار من تور شد، کر محله کور شد وقتی تماشا زور شد
روز خوب من نیومد، من قهرمان نبودم، خیلی بیدلیل و منطق اشک من در اومد
صبر من سر، سر من سرد، دست رد طرد، تن تو بند اول
فکر اجرای هنر برای یک واژه، به امید فردای تاریخ که برای من پاشه
روز خوب من پسریه که تو کودکی مرد، بزرگ نشد و ندید بازی رو یه پولکی برد
بازار این شهر، از این شب کرد شرم، که فردای روز بد شاید روز خوبم سر زد
یه رویای تکراری، یه محال بیوجدان، یه شکنجهی خودآگاه تو تخت خواب زندان
فردای کلیشه، تکراریه تاریخ، هیچکی تخم نکرد با عمل این حرف بکنه انکار
روز خوب من سنگ زد به شیشه من خواب بودم، زنگ درو زد به گوشم صدای ساز اومد
زمستون شد از لای در اومد رومو پس زد، تب دیدم و کابوس حالم جا اومد
پارو زدم تو عمقش، بادبان و باد کردم، تو گرداب عدالت اعدام و رام کردم
از آدما پیاده شدم بالای بام رفتم، وقتی این رو نوشتم جاذبه رو انکار کردم
مردهشور من لایق نیست که من نمیمیرم، خبر مرگ منو بگو به خنده بگیرن
روز خوب روز خوب، خوب خوب، خ، و، ب سه تا حرف پوچ بود
راه فراری نیست نه که من نگردم، نگشتم و نبود، باختم رو توجیه نکردم
اگه خوردم میگم خوردم ولی بردم خودم بردم، این رو تو مخت فرو کن که بیداره این قلندر
که یه روز بیاد که نسوزه زنده زنده، از غم عشق و زیر چادرش نپوشه
کنج چشمش یه گوله، خالص، شورهزار، گریه، شیون، شیدای شوهر شهید بیپر
بیپرچم بیقصر، دور از بهشتای سرسبز، من تو عمق این جهنم خاکبازی کردم
ولی هیچوقت، این بازیای جلف بشر آدمم نکردن
بخش دو - فرشاد
خیلیا اومدن ولی موندنی نمیشن، نوشتههایی که خوندنی نمیشن
شرایط سخته باید زود سری بری پس، نقشهشون رو تو جای کوکتری بچینن
روز خوب من روز آزادی کامله، روزی که گیر به شال و روسری نمیدن
روز خوب من روز بدون سانسوره، منتظر نیستن شاعرو رو زمین بگیرن
روز خوب من روز ذهنای بازه، تو پخته شدن همه فکرای خامه
کنار بره هر چی ترس از نبودن درکه، حتی بشر بتونه با جنّا بسازه
روز خوب من خواب راحت توی طول شب، بوی عود و نور شمع، اسلحه و خون کم
روز خوب من روز صبح بیداروئه، روز خوب من روز دست بیچاقوئه
جدیدا گرفتن جای رفیقای قبلی رو، همونایی که واسه من بستن از رو شمشیرو
بگو زیاد تند نرن بکشن اون دستی رو، از کجا یاد گرفتن اینهمه تغییرو
روز خوب من روز یه رنگ بودنته، تموم شدن احساس زرنگ بودنته
روز خوب من توش سر خونی نیست، توسط تو هیچ جایی روضهخونی نیست
عاقلا و دیوونهها میخندن هردو به هم، من مینویسم و میکنمش رپ
من از جنس هیپ هاپه کل تار و پود تنم، باید داد بزنم اونی که آروم بوده منم
روز خوب من روز خوب من، روزی که ببینن چشمای کور من
روزی که مشکلی واسه اعتراض نیست، روزی که هیچ نسلی رو به انقراض نیست
روزی که نگهبونای زندونا بیکارن، چوبههای دار بیکار کنج دیوارن
روزی که پلیس شهر واسم باتوم نکشه، هیچ تنی بیلباس سرما و بارون نچشه
واقعی دیدم واسهی همین ناامیدم، من نمیخوام دلیل تولدی باشم با تولیدم
دنیا مثل سر خره نگو پی شر نره، تو این آب مسخره قایقم بیلنگره
بدون شک غم بد میده بوی بد، یه روز بد میاد بد میاد پشت بد
باید شروع کنی قصههاتو از سر، بازم تو میکنی شعرامو از بر
منتظری ولی هیچکس نمیاد، بشر یه بازندهس چون بیشتر نمیخواد
روز خوب من روز دور دور دور من، شایدم روزی که هیچوقت نمیاد
انفراد
بخش یک - بامداد
امروزم مثل فردا از بین رفت، دیروز امروز فردا بود از بین، رفت
قد بلند شد، دورم خلوت، تنها میرم را میرم در شهر تک پر
زنجیریم، زنجیر، با غصههام درگیر، بگو چند میگیری که همپای من شی
فروشی نیست بلیط این ارکستر متروکه، شهر فرنگ من پر از افکار مخروبه
معامله کردم با حقیقت این تصویر و متنفرم از نفس خودم و این تصمیم
و متنفرم من از پوچیه این دنیا، بازیگر و جادوگر لوسیه این عنوان
حیف شد همه حرفام کنار اتوبان، حیف شد ماشینا حرفام رو بلعیدن
من تو عمقم حماقت این مردم و دیدم، عید شد فکرا لباس کهنه پوشیدن
عاشق یه فاحشهم به نام حقیقت محض، آخرین تلسمم روزای من پر خاکستر
زنجیریم من همه جا، پخش و پلا هر وره شهر، توی خونه حنجرم از نعرههای وحشت شهر
اون تنهاست اون ماییم، تک بودنه من جرات محضه، گلوی سنت توی مشتم، مچاله کردن قدرت دسته
شبهای پر از تشویش سیگار و غم و ته ریش، نیست منم بانوی من، نیست در این تردید
بخش دو - فرشاد
مسابقهس ولی آروم میدوئم، وامیستم ناخن میجوئم
یه روزی خودمو نابود میکنم، درگیر تو همون مشکل قبلی
صبحا خودم رو از کابوس میشورم، وضعیت و ناجور میدونم
از موضوعای داغون میخونم، درگیر تو همون مشکل قبلی
ورقا پر پر حرفم غر غر، رفتم دکتر خوب نشدم
بهش گفتم من چه مرگمه؟ گفت درگیر تو همون مشکل قبلی
میوههای درختای تو این کوچهها مزهی خون میدن
این خاک آغشتهس به خون درگیر تو همون مشکل قبلی
دنیا میزنه دست رد به من، میگه ک*ون لق حرف من
غمگین توی جمع خنده دست من، روزمره میشه طنز تلخ من
باکره نه بیپرده حرف بزن، خستهام چقد توی قعر جنگ
گلولههاتو به قلب من بزن، مسخره میشی با طنز تلخ من
اگه خوبا زیادن بد منم، منو بگیر تا نرم هر طرف
من داغم بپا سر نرم، میمیرم اگه شعله ور نشم
طنز تلخ من، جنگ و خشم من، هیچوقت هیچی کم نشد از درد قلب من
لحن تند من دلیلی شد واسه طرد حرف من
بزار با آتیش بازی کنم، تمومه حسم رو خالی کنم، به هر کی صدای من رو میشنوه، تمومه قصهمو حالی کنم
بزار با آتیش بازی کنم، من به سوختن راضی شدم، از زندگیه این آدما، کاملا خودمو عاری کنم
باید زجر کشید، مثه سگ تا بوق سگ، دیروز روز تولدم بود و شمعی نبودش فوت کنم
بیا کیک بخوریم بالا بیاریم، بیا کیک بخوریم بالا بیاریم
واسهی تو میاره سکس آسایش، واسه من هیپ هاپ، عشق، آرامش
دیدگاهی بنویسید
برای مشاهده دیدگاه های کاربران یا نوشتن دیدگاه کُلی راجع به این نوشته روی آیکون رو به رو کلیک کنید.